دوستی ۲۸ » خباثت قوم لوط
فَمَا کانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قَالُوا: أَخْرِجُوا آَلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیتِکمْ، إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ»(۳).
ـ ولی پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها
مردمی هستند که به پاکی تظاهر مینمایند.
۱٫ روم / ۵۶٫ ۲٫ هود / ۱۵ ـ ۱۶٫ ۳٫ نمل / ۵۶٫
بیان: امت هر پیامبری با امتهای دیگر در طهارت و پاکی یا در خباثت و رذالت تفاوت دارند.
یکی از خبیثترین اقوام که در قرآن کریم از آنان ذکر شده، قوم حضرت لوط است. در
سورهٔ نمل، اولین ویژگی که برای این قوم یاد مینماید این است که اهل فحشا بودند.
این امر فرومایگی آنان را میرساند. این قوم چنان پست بودند که در پاسخ پیامبر خود که
آنها را به دوری از فحشا دعوت میکرد، گفتند باید لوط و خاندان او را بیرون کنید؛ زیرا
آنها انسانهای پاکیزهای هستند و از به دور میباشند. آنان دور بودن از گناه و زشتی
را جرم میدانستند و مجازات آن را نفی بلد و اخراج از شهر و دیارشان قرار میدادند و
این نهایت خباثت است؛ چرا که بدکاران نه تنها بدی میکردند، بلکه با خوبیها نیز درگیر
میشدند.
در این آیه نیز چنین است:
مَنْ کانَ یرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یبْخَسُونَ. أُولَئِک الَّذِینَ
لَیسَ لَهُمْ فِی الاْآَخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِیهَا وَبَاطِلٌ مَا کانُوا یعْمَلُونَ»(۲).
آیهٔ دوم در واقع تکرار فراز وَهُمْ فِیهَا لاَ یبْخَسُونَ» است و چیزی افزون بر آن ندارد.
اگر آیات خود را نشان بدهند، قابل فهم و روشن است و برای دریافت معنا نیازی به مراجعه
به آیات تکراری نیست. البته قرآن کریم حقیقت و بیانی است که جز با انس و قرب نمیتوان
به آن راه یافت و از آن بهره گرفت و هزاران دانشمند اگر جمع شوند نمیتوانند بدون
داشتن انس و دوستی با این کتاب آسمانی، اندکی از حقایق آن را کشف کنند.
میتوان قرآن کریم را تلخیص نمود و خلاصه و زبدهای از آن داشت که قرائت آن آسانتر است.
کسی که چنین خلاصهای در دست دارد به خوبی در مییابد هر آیهای به چه منظوری در
قرآن کریم آمده است؛ از جنبهٔ زینتی گرفته تا امور دیگر. البته قرآنی که از آن سخن
میگویم برای عصر آینده خوب است و به درد جامعهٔ ما نمیخورد و بنازم به قرآن کریم
که تا روز قیامت برای همگان مفید است و هر کسی از این بوستان میتواند بهرهای ببرد
و البته قرآن کریم در عصر آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است که معنای
خود را پیدا میکند.
دوستی ۳۴ » تأمل در چیدمان آیات
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسَانَ مِنْ سُلاَلَةٍ مِنْ طِینٍ»(۲).
ـ و به یقین انسان را از عصارهای از گل آفریدیم.
بیان: خداوند در سوره مؤمنون بعد از این که از رستگاری مؤمنان میگوید و آنان را
وارث بهشت میخواند؛ یعنی کسانی که در نماز خود فروتنی دارند و از بیهودهها روی
میگردانند و زکات میپردازند و پاکدامنی خود را پاس میدارند و به حفظ امانت و
پیمان خود وفادار هستند و بر گزاردن نماز مواظبت دارند، روی سخن را تغییر میدهد
و از خلقت و آفرینش انسان میگوید؛ در حالی که ساختار منطقی اقتضا میکند نخست
از خلقت انسان سخن گفته شود و سپس ویژگیهای مؤمنان بیاید و چنین چیدمانی با
ساختار موجود در آفرینش نیز سازگاری داشت. آیا برای این چینش میتوان دلیلی
ارایه داد؟ ما این سخن را فرو میگذاریم تا آیندگان بر آن بیندیشند! بهتر است
جملهای نیز بر آن بیفزاییم و آن این که آیا میتوان سورهٔ مؤمنون از ابتدا تا
آیهٔ شریفه: أُولَئِک هُمُ الْوَارِثُونَ»(۳)؛ را یک سوره دانست و نام آن را نیز
مؤمنون» گذاشت و از آیهٔ یازده به بعد را میتوان سورهای جداگانه به شمار آورد؟
همچنین آیهٔ: إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّک إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیک کبِیرا»(۴) که الا»ی
استثنائیه در آن آمده است و میرساند آیه مربوط به پیش
۱٫ اسراء / ۸۸٫
۲٫ مؤمنون / ۱۲٫
۳٫ مؤمنون / ۱۰٫
۴٫ اسراء / ۸۷٫
از خود میباشد، ولی در معنا چنین نیست؛ زیرا آیهٔ پیش میفرماید:
وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَک بِهِ عَلَینَا وَکیلاً»(۱).
ـ و اگر بخواهیم بهقطع آنچه را به تو وحی کردهایم میبریم، آنگاه برای آن در برابر
ما برای خود مدافعی نمییابی.
دوستی ۳۳ » تحدی و مبارزطلبی
أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ»(۳).
ـ یا میگویند این قرآن را به دروغ ساخته است. بگو: اگر راست میگویید، ده سوره برساخته شده مانند
آن بیاورید و غیر از خدا هر که را میتوانید فرا خوانید.
۱٫ یونس / ۱۷٫
۲٫ اعراف / ۱۷۶٫
۳٫ هود / ۱۳٫
بیان: این آیهٔ شریفه در مقام تحدی و مرد میدان طلبیدن با کسانی است که حقانیت قرآن کریم را نمیپذیرند.
قرآن کریم میفرماید: اگر راست میگویید که این آیات مفتریات و دروغ است شما از همین جنس آیات که
میگویید دروغ است بیاورید. البته استمدادی از حق نیز نداشته باشید و کاری غیر الهی کنید:
وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ».
خداوند در آیهای دیگر این مبارز طلبی را چنین بیان میدارد:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْءِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآَنِ لاَ یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرا»(۱).
ـ بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد؛ هرچند برخی از آنها
پشتیبان برخی دیگر باشند.
موقعیت قرآن کریم به حدی خطیر است که همآوردی ندارد و حتی اجتماع جن و انس و مددرسانی آنان به
یکدیگر نیز نمیتواند همانندی برای آن بیاورد.
منظور از مثل» نیز همانندی در باطن و معناست و این باطن قرآن کریم است که آن را به بیبدیلترین کتاب
هستی و تنها مونس تنهاییها و گرفتاریهای بشر تبدیل ساخته است، از این رو کتابی با آن قیاس نمیشود
و تفاوت آن با دیگر کتابها به اندازهٔ تفاوت خداوند با پدیدههایی است که دارد. باید حریم و حرمت چنین
کتابی را پاس داشت که کمترین بیادبی و بیاحترامی نتیجهای جز شکایت قرآن کریم و عاق آن شدن ندارد.
خداوند حال کسانی را که به تکذیب آیات الهی رو میآورند و دیگر این آیات بر روی
آنان تأثیری جز افزایش قساوت قلب ندارد، چنین میفرماید:
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الاْءَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ
عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ ذَلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآَیاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ»(۲).
ـ و اگر میخواستیم قدر او را به وسیلهٔ آن آیات بالا میبردیم، اما او به زمین دنیا گرایید
و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو، داستانش چون داستان سگ است که اگر بر
آن حملهور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی باز هم زبان از کام برآورد.
این مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را برای آنان
حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند.
دوستی ۳۲ » مبارزه تبلیغاتی علیه قرآن کریم؛ بدترین ظلم
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کذِبا أَوْ کذَّبَ بِآَیاتِهِ إِنَّهُ لاَ یفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ»(۱).
ـ پس کیست ستمکارتر از آن کس که دروغی بر خدای بندد یا آیات او را تکذیب کند.
بهراستی مجرمان رستگار نمیشوند.
بیان: بدترین ظلم این است که انسان به خداوند دروغ بندد و برای مبارزه با قرآن کریم
از پیش خود مطلبی را پوشش علمی دهد و آن را جعل نماید یا آیات او را تکذیب نماید.
باید توجه داشت تکذیب با آگاهی از حقانیت همراه است و کسی که آیات الهی را تکذیب
میکند جهل ندارد و میداند چه میگوید و آنچه را دروغ میخواند بهخوبی میشناسد
برخلاف انکار که میتواند از سر ناآگاهی و نادانی به محتوا و معنا صورت پذیرد.
تکذیب به نوعی با تصدیق به ضد همراه است و در مقولهٔ آگاهی قرار میگیرد.
در این دوستی» از قرائت آیات عذاب گفتیم و آن را هشدار دادیم. باید گفت قرائت برخی از
سورهها نیز چنین است. برای نمونه، سورهٔ توبه از چنین سورههایی است. این سوره بدون
بسمله است. گویا چنان است که در خانوادهای اختلاف، ناراحتی و دعوا رخ داده باشد و
پدر که به بچهها سفارش سلام کردن مینمود، خودش سلام نمیدهد و اگر بچهها نیز به او
سلام کنند، جواب نمیدهد. حال خداوند که خود میفرماید کارها را بدون بسم اللّه شروع
نکنید، این سوره را بدون نام خدا و با کلمهٔ برائت» آغاز مینماید که بسیار وحشتناک است.
در این سوره باید منتظر عذاب، گرفتاری، جنگ و جهنم و مانند آن بود، در برابر این سوره،
سورهٔ انفال را باید نام برد که گوارا، خوب، شیرین و دارای نعمتهای دنیوی است. آدمی
گاه با آیات محشور میشود و گاه با سورهها. چهقدر خوب است انسان سوره یا آیهٔ خود
را بشناسد و بداند که با چه سورهای یا با چه آیهای محشور میشود!
بهتر است انسان پیش از آن که قرآن کریم را بخواند، آن را بو کند و لمس کند و بدان قرب
پیدا کند. بهتر است با قرآن همانند موجود زندهای که آدمی با او معانقه، معاشقه و معارفه
دارد رفتار شود. وقتی کسی قرآن کریم را میخواند، قرآن کریم نیز وجود او را میخواند.
از چنین آیاتی در سحر و جادو استفاده میشود. سحر و جادو مجوزی برای استفاده ندارد
مگر در مواقعی اضطراری در برابر افراد خبیث و زندیق. در برابر، آیاتی را که از خیرات
و نعمتها میگوید لازم است به کندی و با تکرار خواند. بهتر است این
۱٫ اسراء / ۸۲٫
۲٫ واقعه / ۷۹٫
آیات با صفا و آمادگی و رو به قبله بودن و طهارت و حضور دل و قرب و با پناه بردن
از وسوسههای شیطان، خوانده شود. همچنین باید به قرآن کریم و حتی جلد و اطراف
سفید کاغذ آن حرمت گذاشت و چیزی را کنار آن قرار نداد؛ هرچند مهر و تربت
حضرت سیدالشهدا علیهالسلام باشد. قرائت قرآن کریم و مراجعه به آن برای رونق
منبر نیز سبب نزول بلا میشود و گاه بعد از سالیان متوالی، آتش آن، زندگی انسان
را میگیرد. هر که با نیت صاف و اصالت دادن» بلکه حقیقت دادن» به قرآن کریم
وارد آن شود به علم لدنی دست یافته است و دیگر به درس و استاد نیازی ندارد.
قرآن کریم مانند کتابهای دیگر نیست که تنها ترکیبی از کاغذ و مرکب باشد، بلکه کتابی است
وحیانی که معنای وحی را در خود دارد و از حقایق خارجی حکایت دارد. قرآن کریم موجودی
است که خوانندهٔ خود را میشناسد و افراد غیر سالم را که اطاعتپذیری و ایمان ندارند
گمراه میکند. خسارت و زیان ظالمان به دلیل حصری بودن فراز: وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»
حتمی است. الظَّالِمِینَ» نیز تمامی مراتب و اقسام ظلم را شامل میشود.
داشتن طهارت باطنی شرط نخست ورود به قرآن کریم است؛ چنان که میفرماید:
لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»(۲). بر این اساس، کسانی که با عجله و بدون خلوص و صفا و
با گناه یا هر گونه ظلمی به قرآن کریم نزدیک میشوند، آسیب میبینند و گمراه میشوند،
برای همین باید هنگام قرائت و استفاده از آن استعاذه داشت و به خدا پناه برد.
قرآن کریم مانند نیروی الکتریسیته و جریان برق است که چرخ کارخانههای عظیم صنعتی
را به گردش در میآورد ولی برخورد نامناسب با آن فاجعهبار میباشد. قرآن کریم میزان»
است و ترحم یا ارفاق و تعارف ندارد و حتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز تحت قواعد
آن قرار دارد، نه خارج یا کنار آن.
دوستی ۳۱ » سرعت عمل در قرائت آیات عذاب
قَالَ الْمَلاَءُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاک فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ»(۲).
ـ سران و بزرگان قومش گفتند: به واقع ما تو را در گمراهی آشکاری میبینیم.
۱٫ صافات / ۱ ـ ۵٫
۲٫ اعراف / ۶۰٫
بیان: این آیه، گفتهٔ کفرآمیز قوم نوح است که هیچ واژهٔ مثبتی در آن نیست جز ضمیری که
به نوح» باز میگردد. بر این اساس، تکرار و توقف در این آیه و نیز آیاتی که از عذاب الهی
بر کافران و مشرکان میگوید چندان مناسب نیست و از چنین آیاتی باید به سرعت گذشت تا
مشکلات نفسانی و نیز عوارض طبیعی برای فردی که به قرائت آن مشغول است پیش نیاید؛
چرا که کمتر فردی است که به نوعی شرک، آلوده نباشد. قرآن کریم کتابی است که خوانندهٔ
خود را میشناسد و کسی را که به خواندن آن مشغول است اما توان اتصال و انس با این کتاب
آسمانی ندارد یا دست وی به ظلم و دل او به نیرنگ آلوده است و به قرائت این آیات میپردازد
به مشکلات طبیعی دچار میسازد؛ چنانکه خود میفرماید:
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۱).
ـ و ما آنچه را برای مؤمنان مایهٔ درمان و رحمت است از قرآن نازل میکنیم ولی ستمگران را
جز زیان نمیافزاید.
دوستی ۳۰ » فرشتگان کارپرداز
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَالصَّافَّاتِ صَفّا، فَاَّاجِرَاتِ زَجْرا، فَالتَّالِیاتِ ذِکرا، إِنَّ إِلَهَکمْ لَوَاحِدٌ،
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَرَبُّ الْمَشَارِقِ»(۱).
ـ به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به صفبستگان که صفی باشکوه بستهاند. و به
زجرکنندگان که به سختی زجر میکنند. و به تلاوتکنندگان آیات الهی که به قطع، معبود
شما یگانه است. پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است و پروردگار خاورها.
بیان: فرشتگان الهی کارپردازان خداوند در تمامی عوالم بهویژه در ناسوت و دنیا هستند.
این آیات نقش برخی از فرشتگان را تعیین میکند. برخی از آنان را الصَّافَّات» میخواند.
آنان صف به صف ایستاده و مسؤول حفظ جان بندگان میباشند و نقش محافظ و اسکورت
را دارند و به صف بودن آنان، نظمی که در کار دارند و نظم و ترتیبی که به این کار
میدهند را نشان میدهد. گروهی از فرشتگان نقش گروه ضربت را دارند. این فرشتگان
به نام زاجِرَات» خوانده میشود. اما تالِیات» فرشتگان هشداردهنده هستند که کارها
را به افراد یادآوری نموده تا از انجام کاری خاص غفلت یا فراموشی نداشته باشند.
خداوند هر بندهای را با فرشتگانی خاص که دارد، به سیر وا میدارد و به آنان بر اساس
عنایات خاص و یا کرداری که آدمیان دارند فرشتهای میگمارد تا به ایشان نعمت دهد یا
نقمتی را بر آنان وارد سازد.
ادیان گذشته که حقانیت خود را با معجزات حسی
اثبات مینمودند برای امروز جاذبهای ندارد و معجزات آن روز پیامبران، دیگر
برای ما معجزه به شمار نمیآید و بشر امروز با پیشرفتهای علمی که خواهد
۱٫ انبیاء / ۷۴٫
۲٫ لقمان / ۱٫
داشت، خود تمامی آن معجزات را انجام خواهد داد، ولی معجزهٔ حضرت ختمی مرتبت
صلیاللهعلیهوآله چون از سنخ حکمت و سخن خردپذیر است فصلی و موقتی نمیباشد و
برای هر دورانی معجزه است و قرآن کریم معجزهٔ عقلی ماندگار و جاوید است که هرچه
از روزگار بگذرد و علم بیشتر پیشرفت نماید وجه اعجاز این تنها کتاب آسمانی بیشتر
رخ مینماید و روز به روز تازهتر میشود و همیشه نو و بهروز است، بهگونهای که گویی
هماکنون نازل شده است. این گونه است که دین حق منحصر به اسلام است و معجزات
حضرت موسی و حضرت عیسی یا حضرت ابراهیم علیهمالسلام اگر هماکنون نیز خود
زنده شوند و آن معجزات را دوباره بیاورند، دیگر کار آنان معجزه دانسته نمیشود و در
میان بشر امروز، اندک نیستند کسانی که بتوانند چنین خوارق عاداتی را انجام دهند.
شق القمر نیز برای امروز که بشر پا بر روی ماه میگذارد اگر با هزار دلیل هم ثابت شود،
کارآمد نیست و اثری ندارد. از این روی باید انصاف داد امروزه غیر از اسلام هیچ دینی
وم متابعت ندارد؛ چرا که حجیتی برای آن نیست.
دوستی ۲۹ » سوره لقمان؛ منشور دیانت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الم»(۲).
بیان: یکی از مهمترین سورههای قرآن کریم که میتوان آن را منشور دیانت» نامید و آیین
حضرت حق را مینمایاند سورهٔ لقمان» است. حکمت، اخلاق و کمالات انسانی موضوع سخن
در این سوره است و معجزات حسی مانند ید بیضا و تبدیل آتش نمرودی به گلستان یا
برخوردهای شدید و سخت با کافران و مشرکان در آن نیست و منشور دیانت حق» بهترین
تعبیری است که میتوان برای آن آورد. ما این سوره را قانون اساسی اسلام» میخوانیم.
این سورهٔ حکمت بر آن است تا دلیل، برهان و منش برخورد عاقلانه را تبیین نماید و نمایش
قدرت محسوس را در خود ندارد. معجزههای حسی برای افراد معمولی و عادی است که
اقناع کننده است اما خوارق عادات حسی برای افراد فرزانه و عالم، محل اعتنایی ندارد
و آنان اعجاز را در سخن گفتن و کتاب میدانند. این گونه است که اگر حضرت موسی یا
حضرت عیسی برای مردم امروز ظهور نمایند دیگر نمیتوانند با ید بیضا و شکافتن دریا و
شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان ادعای نبوت نمایند و خود را سفیر حق بر آدمیان
بخوانند، بلکه معجزهٔ آنان باید از سنخ سخن و حکمت باشد. داشتن حکمت نظری و
استدلال و منطق، بالاترین معجزه در عصر حاضر و نیز در اعصار آینده که عصر
پیشرفت علمی بشر است میباشد.
این گروه هیچ ملاحظهای در انجام فحشا نداشتند و آن را پنهان نمیکردند،
بلکه به ارتکاب آن افتخار میکردند.
البته خداوند در گزارشی که از این قوم میدهد، نهایت عفت بیان را مراعات مینماید.
برای نمونه در آیهٔ زیر میفرماید:
وَلُوطا آَتَینَاهُ حُکما وَعِلْما وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْقَرْیةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ»(۱).
ـ و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم و او را از آن شهری که کارهای پلید میکردند نجات دادیم.
بهراستی آنها گروه بد و منحرفی بودند.
قرآن کریم با این بیان، کار زشت قوم لوط را ذکر نمیکند و تنها به بیان این که آنها کاری خبیث
انجام میدادند اکتفا مینماید. فراز: قَوْمَ سَوْءٍ» نیز میرساند خباثت چنان بر این قوم
سنگینی میکرده که ساختار طبیعی آنان گردیده است.
درباره این سایت